۶ نتیجه برای شیخ
آرش زارعگاریزی، واحد بردیشیخ، امیر سعدالدین، عبدالرسول سلمانماهینی،
دوره ۱۲، شماره ۳۷ - ( ۹-۱۳۹۳ )
چکیده
چکیده
تغییرات کاربری اراضی و پوشش گیاهی یکی از عوامل مهم در تغییر رژیم هیدرولوژیک، فرایندهای فرسایشی و وضعیت تنوع زیستی میباشد. در برنامهریزی و مدیریت بهینه منابع طبیعی و محیط زیست آگاهی از نسبت تغییرات پوشش اراضی و عوامل ایجاد کننده آن از ضروریات محسوب میشود. مدلسازی الگوی مکانی تغییرات پوشش گیاهی/کاربری اراضی اطلاعات ارزشمندی را جهت ادراک بهتر فرایند تغییر، تعیین عوامل موثر و پیشبینی مناطق در معرض تغییر فراهم میآورد. رگرسیون لجستیک یکی از مدلهای آماری است که قادر است ارتباط بین تغییر پوشش (متغیر وابسته) و عوامل موثر بر آن (متغیرهای مستقل) را به خوبی تبیین کند. در تحقیق حاضر جهت تهیه نقشه تغییرات پوشش اراضی در آبخیز چهلچای از تصاویر سنجده TM و ETM+ ماهواره لندست مربوط به سالهای ۱۹۸۷ و ۲۰۰۰ استفاده شد. با طبقهبندی تصاویر، نقشه کاربری اراضی در تاریخهای مذکور استخراج گردید. سپس تغییرات رخ داده با روش مقایسه بعد از طبقهبندی مشخص شد. دادههای رقومی فاصله تا حاشیه جنگل، فاصله تا جاده، فاصله تا روستا، فاصله تا آبراهه و شیب زمین نیز به عنوان پارامترهای موثر در روند تغییرات پوشش در محیط GIS تهیه شد. در نهایت با برقراری رگرسیون لجستیک بین نقشه تغییرات پوشش به عنوان متغیر وابسته و پارامترهای ذکر شده به عنوان متغیرهای مستقل، نقشه رستری احتمال تغییر پوشش گیاهی برای آبخیز مورد مطالعه تهیه گردید. ارزیابی مدل رگرسیونی برازش داده شده با شاخصهای ROC و Pseudo-R۲ بیانگر قابلیت زیاد مدل جهت توصیف تغییرات و تعیین مناطق مستعد تغییر میباشد. نتایج این تحقیق میتواند در برنامهریزیهای آتی منطقه که با تغییرات پوشش گیاهی/کاربری اراضی مرتبط است مد نظر قرار گیرد.
علیرضا شیخ الا سلامی، مریم بیرانوندزاده، کبری سرخ کمال،
دوره ۱۳، شماره ۴۲ - ( ۴-۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده
بکارگیری معیارها و روش های کمی جهت سطح بندی سکونتگاه ها در سیستم فضایی مناطق از سویی منجر به شناخت میزان نابرابری نقاط سکونتگاهی و از سوی دیگر معیاری جهت تلاش در راستای کاهش و رفع نابرابریهای موجود میان آنها محسوب می گردد. در واقع بررسی و شناخت وضعیت نواحی، قابلیت ها و تنگناهای آن در برنامه ریزی از اهمیت بسزایی برخوردار است. به طوری که استفاده از شاخص های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بهداشتی و ... می تواند معیاری مناسب برای تعیین جایگاه نواحی در جهت رفع مشکلات و نارسایی های آنها برای نیل به رفاه اقتصادی و سلامتی اجتماعی باشد. با علم به این موضوع، هدف اصلی از انجام پژوهش حاضر، تعیین جایگاه استان خراسان شمالی در کشور از لحاظ برخورداری از شاخص های توسعه و همچنین بررسی وضعیت توسعه در سطوح مختلف استان و مقایسه آنها با یکدیگر می باشد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است استان خراسان شمالی در مقایسه با سایر استان های کشور بر اساس روش موریس و امتیاز استاندارد رتبه ۲۶ و بر اساس روش تاکسونومی رتبه ۲۸ را کسب نموده، معضل عدم توازن در میزان توسعه یافتگی در سطوح مختلف (شهرستان و بخش) استان کاملاً مشهود می باشد که به تفصیل بدان پرداخته شده است. لذا شکاف و تشدید نابرابری منطقه ای را موجب گردیده است. مطالعه نابرابری در مقیاس های مختلف، یکی از اقدامات ضروری و پایه ای برای برنامه ریزی و اصلاحات در جهت رشد اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی است که می تواند در تخصیص منابع با هدف رفع نابرابری های منطقه ای مؤثر واقع گردد. لذا با توجه به این که رفع عدم تعادل، یکی از اهداف برنامه های توسعه کشور می باشد، ضروری است تا در بلندمدت، از طریق اعمال سیاست های سنجیده و منطقی شرایط لازم جهت کاهش و رفع عدم تعادل های موجود فراهم گردد.
نجمه شیخ علیشاهی، علی اکبر جمالی، محمد حسن زاده نفوتی،
دوره ۱۶، شماره ۵۳ - ( ۲-۱۳۹۵ )
چکیده
دشتهای سیلابی و مناطق مجاور رودخانهها که به دلیل شرایط خاص خویش فضاهایی مناسب برای انجام فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی محسوب میشوند، همواره در معرض خطرات ناشی از وقوع سیلابها قرار دارند. از اینرو در این مناطق تعیین میزان پیشروی سیلاب و ارتفاع آن نسبت به رقوم سطح زمین و نیز تعیین خصوصیات سیلاب در دوره بازگشتهای مختلف که تحت عنوان پهنهبندی سیلاب صورت میگیرد، حائز اهمیت فراوان خواهد بود. در این راستا این تحقیق با هدف تلفیق مدل هیدرولیکی HEC-RAS با نرمافزارArcGIS از طریق الحاقیه HEC-GeoRAS به برآورد پهنهسیل در حوضه آبریز منشاد یزد میپردازد. در این پژوهش که از نقشههای رقومی مختلف استفاده شد، گستره سیلاب در اراضی حاشیه رودخانه برای سیلاب با دوره بازگشتهای ۲، ۵، ۱۰، ۲۵، ۵۰، ۱۰۰ و ۲۰۰ سال محاسبه گردید. مشاهده شد که تلفیق سیستمهای اطلاعات جغرافیایی با مدل HEC-RAS در تحلیل مناطق سیلگیر باعث تسهیل محاسبات و کاهش عملیات میدانی است و کاربرد آن در آبریزها توصیه میشود. در این پژوهش پهنه سیلاب محاسبه شده (دوره بازگشت ۲۰۰ سال) دارای مساحت ۹/۸ کیلومترمربع میباشد که بیشترین مساحت به اراضی کشاورزی (به مساحت ۴۵/۷۱ هکتار) و باغی (۷۷/۱۲ هکتار) اختصاص داشت.
مصطفی طالشی، حسن افراخته، محمدعلی رحیمی پور شیخانی نژاد،
دوره ۱۸، شماره ۶۱ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
یکی از مهمترین عوامل موثر در ناپایداری سکونتگاه های روستایی در دهه های اخیر، تحولات ناشی از تغییر کاربری و پوشش زمین است. پایش الگوی پوشش زمین و شبیه سازی چگونگی تحولات آتی در طرح ریزی مدیریت منابع اکولوژیکی امری ضروری و حیاتی است. البته این موضوع در محیط طبیعی گیلان با توجه به شرایط جنگلی منحصربفرد، در پایداری سکونتگاههای روستایی نیز اهمیتی دوچندان دارد. در این پژوهش، تغییرات طبقات پوشش زمین نواحی روستایی در شرق گیلان(آستانه اشرفیه، سیاهکل، لاهیجان و لنگرود) به وسعت ۲۲۶۰ کیلومتر مربع در سه دوره زمانی پایش شده است. با بهره گیری از تصاویر TM-۱۹۸۹، ETM-۲۰۰۰ و Land sat۸-۲۰۱۵ این پایش مورد پردازش قرار گرفت. بدین ترتیب ماتریس احتمال تغییرات طبقات پوشش های شش گانه شهری، شالیزار، باغات، منابع آبی، جنگل و فاقد پوشش برای پیش بینی تغییرات پوشش در سال ۲۰۳۰ میلادی(۱۴۰۹ شمسی)، مورد توجه قرارگرفت. در شبیه سازی و پیش بینی تغییرات پوششی نیز از مدل ترکیبی زنجیره مارکوف و سلولهای خودکار استفاده شده است. نتایج آشکارسازی تغییرات پوشش زمین در فاصله بین سالهای ۱۹۸۹(۱۳۶۸شمسی) تا ۲۰۱۵(۱۳۹۴ شمسی) نشان می دهد که مساحت پوشش های شالیزار، جنگل و فاقد پوشش کاهش یافته و مساحت پوشش های شهری و باغات افزایش پیدا کرده است. با توجه به روند یابی صورت گرفته؛ در صورتیکه در سیاست گذاری حفاظت از منابع، اقدامات اساسی صورت نپذیرد، ناپایداری سکونتگاه های روستایی تشدید می یابد. نتایج شبیه سازی در آینده نیز این موضوع را تایید می نماید زیرا ارزیابی ها نیز نشان می دهد که در سال۲۰۳۰ (۱۴۰۹ شمسی)، کاهش ۸۰۰۰ هکتاری پوشش شالیزار و افزایش ۵۳۰۰ هکتاری پوشش شهری و ۴۵۰۰ هکتاری پوشش باغات را شاهد خواهیم بود .
محمدرضا ابراهیم نژاد، علیرضا شیخ الاسلامی، عباس ملک حسینی،
دوره ۲۱، شماره ۷۶ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
پروژههای محرک توسعه بهعنوان بسترهایی هستند که بازآفرینی شهری میتواند در قالب آنها به تجدید حیات بافت بپردازد. اجرای این پروژهها ضمن ایجاد سرزندگی کارکردی-اجتماعی و باززندهسازی هویت و میراث شهری، باعث تقویت ساختارهای اقتصادی و جلب سرمایههای زیاد در محدوده بافتهای فرسوده شهری میشود. برای این منظور در این پژوهش به بررسی و ارزیابی پروژهی محرک توسعه میدان امام علی(ع) در شهر اصفهان پرداخته شده است. روش پژوهش در چهارچوب دیدگاه اثباتگرایی و با رویکرد استقرایی به صورت توصیفی-تحلیلی و کاربردی است. روش جمعآوری دادهها به صورت کتابخانهای و میدانی است. جامعه آماری پژوهش شامل کارشناسان مدیریت شهری محدوده مورد مطالعه و ساکنان، کسبهها و سایر افراد عبوری محدوده امام علی(ع) و حجم نمونه به تعداد ۲۶۶ نفر برای شهروندان و ۳۰ نفر برای کارشناسان در نظر گرفته شده است. روش تجزیه و تحلیل دادهها شامل تحلیل عاملی تأییدی، پارامتر مرکزی میانگین و آزمون T-Test است. نتایج حاصل نشان داد که الگوی ارزیابی پروژههای محرک توسعه از پنج بُعد تشکیل شده است. این ابعاد شامل عوامل اجتماعی، اقتصادی، کالبدی، زیست محیطی و شاخصهای پایداری فضایی است. همچنین نتایج تحلیل کارشناسان و خبرگان نشان داد که الگوی مورد نظر دارای اعتبار بوده و هر کدام از بارهای عاملی نشاندهندهی اعتبار بالای مؤلفههای پنجگانه است. همچنین تحلیل نظرات ساکنان نشان داد که پروژه محرک توسعه میدان امام علی(ع) از نظر عوامل اجتماعی و کالبدی به ترتیب با میانگینهای ۳,۶۵ و ۳.۳۷ تا حدودی تأثیر مثبت گذاشته است؛ اما تأثیر آن بر سایر ابعاد بازآفرینی به خصوص متغیرهای اقتصادی و زیست محیطی کمتر بوده است.
کلیدواژهها: بازآفرینی شهری، بافت فرسوده، پروژهی محرک توسعه، میدان امام علی(ع)، شهر اصفهان
دل آرام شیخ، حسین ذبیحی، فرح حبیب،
دوره ۲۲، شماره ۷۷ - ( ۳-۱۴۰۱ )
چکیده
یکی از اصلیترین مفاهیم موردمطالعه علوم جغرافیایی، فضای جغرافیایی است. هریک از ابعاد مختلف فضا، شکلدهنده موضوعی در حوزه این علم است. سالهاست که انسانها بهواسطه ایجاد محیطهای ساختهشده، تغییراتی انسانساخت در محیط جغرافیایی اطراف خود شکل میدهند. یکی از ابعاد مهم فضا، بُعد کالبدی فضاست. دانشگاه بهعنوان یک فضای جغرافیایی ساختهشده، نقش بسیار مهمی در رشد شخصیت فردی و اجتماعی دانشجویان دارد. مقدار قابلتوجهی از تعاملات دانشجویان در محوطه دانشگاه انجام میشود. بر اساس دیدگاه عدالت فضایی، زنان هم باید از حقِ برابر برای حضور و استفاده از فضاهای عمومی برخوردار باشند. یکی از عوامل کاهشدهنده حضور آنها، طراحی نامناسب فضا و عدم پاسخدهی محیط به نیازهای آنهاست. هدف از این مطالعه، ارائه چارچوبی در جهت بهبود وضعیت فعلیِ فضاهای باز دانشگاهی در ایران و افزایش عدالت فضایی از طریق ایجاد فرصتِ برابرِ حضور برای همه دانشجویان و پاسخ به این دو سؤال است که تفاوت نیازهای زنان و مردان در رابطه با محیط چیست؟ و مؤلفههای محیط پاسخده برای پاسخ به نیازهای متفاوت دو جنس، کداماند؟ برای این منظور، با رویکردی کیفی و با روش تحلیل محتوای کیفی، چهار حوزه «مؤلفههای کیفیت فضاهای عمومی»، «عدالت فضایی»، «حقوق فضایی کاربران» و «نیازهای مبتنی بر جنس و جنسیت» از ادبیات استخراج گردید و پس از همسانسازی متون و یافت معانی مشترکِ درونی، تحلیل و تفکیک، تلفیق و تجمیع آنها، و حصول مؤلفههای اولیه، برای بررسی میزان ضروریبودن و مرتبطبودن هریک از مؤلفهها و معیارهای بهدستآمده توسط متخصصین، پرسشنامههایی در قالب جداول
CVR و
CVI به ده نفر متخصص ارسال شد و بنا بر نظر متخصصین و بعد از انجام محاسبات مربوط، اصلاحات لازم صورت گرفت و چارچوب مفهومی جدیدی در سه بُعد کلی کالبدی، کارکردی و ادراکی و در پنج مؤلفه «امنیت»، «دسترسپذیری»، «آسایش»، «تنوع» و «زیباییشناسی»، به همراه معیارها و زیرمعیارهایی؛ بهعنوان «نتایج» تحقیق؛ تدوین گردید. این تحقیق به معماران، طراحان، برنامهریزان و سیاستگذاران، در طراحی محیط پاسخده به نیازهای همه دانشجویان کمک میکند. همچنین این چارچوب بهعنوان یک دستورکار پژوهشی
[۱]، میتواند نقطه شروع تحقیقاتِ تجربیِ بیشتر برای پژوهشگران آینده باشد.